"بهار
سال ٢٠٠٨ نيروهای امنيتی عراق به همراه نيروهای ائتلاف درگير جنگ سرنوشت
سازی با شبه نظاميان شيعه ی وابسته به ايران بودند. در بحبوحه ی جنگ پيامی
از سوی يك مقام ارشد عراقی دريافت كردم كه ميگفت حامل پيغامی از سوی قاسم
سليمانی است. وقتی با اين مقام ارشد ملاقات كردم، پيغام را به من رساند: "ژنرال پترائوس، بايد آگاه باشيد كه من، قاسم سليمانی، كنترل سياست ايران را در عراق، سوريه، لبنان، غزه و افغانستان در اختيار دارم."
نكته واضح بود: او سياست و همينطور منطقه را مال خودش ميدانست و من بايد با او معامله ميكردم. وقتي واسطه ی عراقی از من خواست كه در جواب چه پيغامی ميتوانم به او برسانم گفتم به سليمانی بگوييد ميتواند برود گورش را گم كند" (ترجمه از گزارش جنگ در سوریه و عراق). مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست، ٢٠ مارس ٢٠١٥.
نكته واضح بود: او سياست و همينطور منطقه را مال خودش ميدانست و من بايد با او معامله ميكردم. وقتي واسطه ی عراقی از من خواست كه در جواب چه پيغامی ميتوانم به او برسانم گفتم به سليمانی بگوييد ميتواند برود گورش را گم كند" (ترجمه از گزارش جنگ در سوریه و عراق). مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست، ٢٠ مارس ٢٠١٥.
In the midst of the fight,
I received word from a very senior Iraqi official that Qasem Soleimani had given him a message for me. When I met with the senior Iraqi, he conveyed the message:
"General Petraeus, you should be aware that I,
Qasem Soleimani, control Iran’s policy for Iraq, Syria, Lebanon, Gaza, and Afghanistan." The point was clear: He owned the policy and the region, and I should deal with
him. When my Iraqi interlocutor asked what
I wanted to convey in return, I told him to tell Soleimani that he could "pound sand."